کد مطلب:225199 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244

بیان نوشتن مأمون بولایت ممالک خود از ولایت عهد حضرت امام رضا
چون مأمون بشرح مسطور ولایت عهد خلافت را بحضرت امام رضا علیه السلام تفویض نمود و آنمجلس را برای تقریر این امر خطیر تشكیل داد، بفرمود تا خطبه و سكه زر و سیم را بنام مباركش مزین و منقش گردانند، و خطبا و شعراء بعرض تهنیت برآمدند، و اگر كسی منكر شد بزندانش در افكندند، و لشكریان را وظیفه و روزی یكساله بدادند، و شعرا و خطبا و موافقان را جوایز و اموال كثیره بخشید و فرمان كرد تا لباس سیاه را كه شعار عباسیان و سالهای دراز معمول و متداول بود بجامه ی سبز مبدل كردند و مردمان از بزرگ و كوچك از هر صنف و هر طبقه سبزپوش گردیدند.

و چنانكه ابن جوزی در كتاب تذكره می نگارد: أبوموسی صولی گوید كه چنان بود كه هارون در آن هنگام كه موسی بن جعفر علیهماالسلام در زندان او جای داشت در هر سالی سیصد هزار درهم در حق آنحضرت مقرر داشته و نیز بیست هزار درهم برای نزل و تقدیمی آنحضرت میفرستاد.

از آن پس كه نوبت خلافت بمأمون رسید و امام رضا علیه السلام نزد او شد عرض كرد: آنچه در حق پدرت و جدت مقرر بود درباره ی تو فزون تر نمایم، پس آنجمله را مقرر گردانید و هزار بار هزار درهم در صله ی آن حضرت بتقدیم وصله گذرانید و فرمان كرد تا صورت آن عهدنامه ولایت عهد را چنانكه مسطور شد برنگارند و در تمام آفاق و مكه معظمه و در مدینه طیبه ما بین قبر منور و منبر شریف پیغمبر صلی الله علیه و آله قراءت نمایند.

و نیز دختر عم خودش اسحق بن جعفر بن محمد را به تزویج اسحاق بن موسی بن جعفر علیهماالسلام در آورد و او را فرمان داد كه مردمان را اقامت حج نماید و در شهر



[ صفحه 6]



خودش یعنی مدینه كه در حكومت وی مقرر داشته بود بولایت عهد امام رضا علیه السلام خطبه براند.

أحمد بن محمد بن سعید از یحیی بن حسن علوی روایت كند كه با من حدیث نمود كسیكه از عبدالحمید بن سعید شنیده بود كه در این سال بر منبر رسول خدای صلی الله علیه و آله خطبه راند و در ذیل دعائی كه برای آن حضرت نمود گفت: «ولی عهد المسلمین علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین علی بن أبی طالب علیهم السلام.



ستة آبائهم ما هم

أفضل من یشرب صوب الغمام



مقصودش این است كه امروز از قوت بخت و سعادت طالع شما كار ولایتعهد بآنكس رسیده است كه خود او و آباء عظامش از هر كسی كه بارش ابر را میخورد افضل هستند یعنی بر تمام مخلوق خدا برتری و فزونی دارند.

ابن بابویه در عیون اخبار میفرماید: چون سال دویست و یكم هجری در رسید اسحاق بن موسی بن عیسی بن موسی مردمان را حج اسلام بگذاشت و بنام مأمون و علی بن موسی علیهماالسلام بعد از او بولایت عهد خطبه راند، حمدویه علی بن عیسی بن ماهان بدو برجست، اسحاق چون این حال را بدید لباس سیاه خود را طلب كرد تا بر تن خود بیاراید حاضر نگشت پس رایتی سیاه بگرفت و بخود پیچید و گفت: أیها الناس من بآنچه امر كرده بودند شما را ابلاغ نمودم و من جز أمیرالمؤمنین مأمون و فضل بن سهل را نمی شناسم بعد از آن از منبر فرود شد.

و هم در آن كتاب از حاكم أبوعلی حسین بن أحمد بیهقی مروی است كه گفت: محمد بن یحیی الصولی با من حدیث نمود و گفت: مغیرة بن محمد با من حدیث راند و گفت كه هارون قزوینی و بقولی فروی ما را حدیث كرد و گفت: چون خبر بیعت كردن مأمون با امام رضا علیه السلام به ولایت عهد به ما به شهر مدینه پیوست عبدالجبار بن سعید بن سلیمان مساحقی مردمان را به ولایت عهد خطبه نمود و در آخر خطبه خود گفت: هیچ می دانید كدام كس ولی عهد شما شده است، اینك علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام ولیعهد شما است.



[ صفحه 7]



سبعة آبائهم ما هم

هم خیر من یشرب صوب الغمام



و در این شعر در ازای سته سبعه آورده است، چه امام حسن علیه السلام را اگر چه در شمار آباء آنحضرت نباشد از جمله أئمه هدی علیهم صلوات الله است مذكور نموده است.

در سوم عقدالفرید مسطور است كه: مأمون به عبدالجبار بن سعد مساحقی كه از جانب مأمون عامل مدینه بود نوشت كه مردمان را خطبه بران و ایشان را به بیعت رضا علی بن موسی بخوان، عبدالجبار به خطبه برخاست و گفت: «أیها الناس هذا الأمر الذی كنتم فیه ترغبون و العدل الذی كنتم تنتظرون و الخیر الذی كنتم ترجون هذا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب.



سبعة آباء هم ماهم

من خیر من یشرب صوب الغمام



ای مردمان این همان امر و كاری است كه همواره نمایشش را راغب بودید و همان عدل و دادی است كه گذارشش را منتظر و همان خیر و خوبی است كه فزایشش را از عنایت پروردگار خواستار بودید اینك علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام كه ولایت عهد شما را یافته، و خودش و پدرانش بهترین آفریدگان یزدان و برترین كسانی هستند كه ابر برایشان سایه بیفكنده و برایشان باران بباریده است.

و نیز در عیون مسطور است كه وقتی عبدالله بن مطرف بن ماهان و بقولی هامان نزد مأمون بیامد و در آن روز علی بن موسی الرضا علیهماالسلام نزد مأمون بود، مأمون به عبدالله گفت: در حق أهل بیت چگوئی؟ عبدالله گفت: «ما قولی فی طینة عجنت بماء الرسالة و غرست بماء الوحی، هل ینفح منها الا مسك الهدی و عنبر التقوی» چگویم در شأن و مقام خمیرمایه، و سرشت گلی كه با زلال آب رسالت خمیر گردیده و با آب وحی غرس شده است آیا از این طینت رسالت آیت بوئی جز بوی مشك هدایت و عنبر تقوی بمشام جان و روان می رسد.

مأمون از این كلمات عنبر آكند چنان خرسند شد كه بفرمود حقه را كه



[ صفحه 8]



گوهرهای شاهوارش در میان بود بیاوردند و دهان عبدالله بن مطرف را از آن گوهرهای طرفه مملو ساختند.

و دیگر در آن كتاب و كتب اخبار مروی است كه: روزی به روایت ثمامة بن اشرس، مأمون در حضرت امام رضا علیه السلام كلماتی بعرض رسانید كه همی خواست آن حضرت را به ولایت عهد ممنون بدارد.

امام رضا علیه السلام فرمود: «من أخذ به رسول الله صلی الله علیه و آله لخلیق أن یعطی به» هر كس به رسول خدای و روش و آداب آنحضرت منسوب و عامل باشد شایسته است كه با او سلوكی منظور دارند كه شایسته آن حضرت است یا اینكه ولایت عهد با او گذارند، اگر چه ضمیر مذكور به ولایت راجع نمی شود، یا اینكه معنی این است كه هر كس نسب و حسب خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله پیوسته دارد سزاوار این است كه با او نیكوئی نمایند یا او بر طبق اخلاق آن حضرت رود و تأسی با آن حضرت جوید.

و از این پیش در كتاب احوال حضرت امام زین العابدین علیه السلام كلامی نزدیك به این كلام در ضمن حكایتی مذكور نمودیم كه فرمود: «انی كنت سافرت مرة مع قوم یعرفوننی فاعطونی به رسول الله صلی الله علیه و آله ما لا استحق فأنا أخاف أن تأتونی مثل ذلك فصار كتمان أمری أحب الی» در تاریخ ابن خلكان در ذیل احوال حضرت امام رضا علیه السلام در ضمن حكایت زید بن موسی و كلمات آن حضرت با او می گوید: «ینبغی لمن اخذ به رسول الله صلی الله علیه و آله ان یعطی به» می گوید: چون این كلام به مأمون رسید بگریست و گفت: سزاوار است كه أهل بیت رسول الله چنین باشند.

ابن خلكان می گوید: آخر این كلام از كلام امام زین العابدین علیه السلام مأخوذ است، چه گفته اند چون آن حضرت سفری می كرد خویشتن را مكتوم می داشت یعنی نمی گذاشت كسی او را بشناسد، سبب این حال را بپرسیدند فرمود: «أنا اكره أن آخذ به رسول الله صلی الله علیه و آله ما لا اعطی به» یعنی مكروه می شمارم كه مردم مرا بشناسند و بواسطه فرزندی رسول خدای صلی الله علیه و آله تشریفاتی برای من منظور بدارند كه افزون از من باشد.



[ صفحه 9]